نوشته شده توسط : سحر

 

 

There's a song that's inside of my soul.

آهنگی در روح من است
It's the one that I've tried to write over and over again

که بارها و بارها سعی بر نوشتن آن آهنگی کرده ام
I'm awake in the infinite cold.

در سرمایی بی پایان بیدار می شوم
But you sing to me over and over and over again.
ولی باز تو بارها و بارها برای من آواز می خوانی


So, I lay my head back down.

پس سجده می کنم
And I lift my hands and pray

ودستانم را به آسمان بلند می کنم و دعا می کنم  
To be only yours, I pray, to be only yours

تا تنها برای تو باشم، دعا می کنم، تا تنها برای تو باشم
I know now you're my only hope.

میدانم که حال تنها امید من تو هستی

Sing to me the song of the stars.

شعر ستارگان را برایم بخوان
Of your galaxy dancing and laughing and laughing again.

ستارگان کهکشانت را که در حال رقصیدن هستند می خندند و می خندند
When it feels like my dreams are so far

و هنگامی که رویاهایم دور از دست رس به نظر می رسند
Sing to me of the plans that you have for me over again.

از سیاراتی را که برایم ساخته ای  برایم بخوان،

So, I lay my head back down.

پس سجده می کنم
And I lift my hands and pray

دستانم را به آسمان بلند می کنم و دعا می کنم
To be only yours, I pray, to be only yours

تا تنها برای تو باشم، دعا می کنم، تا تنها برای تو باشم
I know now you're my only hope.

میدانم که حال تنها امید من تو هستی

I give you my destiny.

سرنوشتم را به تو خواهم داد
I'm giving you all of me.

تمام من برای تو

At the top of my lungs, I'm giving it back.

و با تک تک نفسهایم آنرا به تو باز خواهم گرداند

 So, I lay my head back down.

پس سجده می کنم
And I lift my hands and pray

دستانم را به آسمان بلند می کنم و دعا می کنم
To be only yours, I pray, to be only yours

تا تنها برای تو باشم، دعا می کنم، تا تنها برای تو باشم
 

I know now you're my only hope.

میدانم که حال تنها امید من تو هستی

 



:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

 

سد این نگاه و بشکن
فاصله سزای ما نیست

تو بمون واسه همیشه
این جدایی حق ما نیست
بودن تو آرزومه
حتی واسه ی یه لحظه
می میرم بی تو
خوندن من یه بهانه ست
یه سرود عاشقانه ست
من برات ترانه می گم تا بدونی که باهاتم
تو خودت دلیل بودنم
بی تو شب سحر نمی شه
می میرم بی تو
من عشقت رو به همه دنیا نمی دم
حتی یادت رو به کوه و دریا نمی دم
با تو می مونم واسه همیشه
اگه دنیا بخواد من و تو تنها بمونیم
واست می میرم
جواب دنیا رو می دم
با تو می مونم واسه همیشه
من عشقت رو به همه دنیا نمی دم
حتی یادت رو به کوه و دریا نمی دم
با تو می مونم واسه همیشه
خاطرات تو را چه خوب چه بد حک می کنم
توی تنهایی هام فقط به تو فکر می کنم
با تو می مونم واسه همیشه
اگه دنیا بخواد من و تو تنها بمونیم
واست می میرم
جواب دنیا رو می دم
با تو می مونم واسه همیشه

 



:: بازدید از این مطلب : 233
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 4 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

 

 

 

 

اس ام اس شب یلدا-مخصوص شب یلدا-شب یلدا-sms shab yalda-shab yalda

 تو خوبي! 
      تو بهتريني!
    تو تکي!
  .
 .

 .
 .
 .
اينم از هندونه شب يلدات. بذارش تو يخچال خنک شه ! يلدا

مبارک! 

 

 

                            

     

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر

زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر

شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق

رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق

شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد

   

  

 

 

 

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد  امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!

 

 

 

آری امشب شب یلدا است.....

شب فال.....

شب عشق.....

شب هندوانه.....

وشب آزادی وشب رهایی

چیزی به یادم نمی آید

جز اینکه

امشب شب تنهایی من است

یلدایت مبارک

  

   

امسال چه زیباست شب یلدای من  طولانی ترین شبی که به تو فکر مکینم و از یادآوری نگاه پر مهرت  شب سیاهم لبریز از نور عشق میشود معبودم یلدا

مبارک     

 

 

 

 

 

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی...روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 30 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

دوست دارید بدونید چه رنگی هستید؟ پس ادامه مطلب رو بخونید به نظرم جالبه نظر شما چیه؟



:: بازدید از این مطلب : 262
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 28 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

 

I lose you again in circle of love and take refuge from my God, the only sentry to keep you in this circle. I'm sure I've taken a good sentry. Some times I feel pain in my eyes and can't beer any more tears. What should I do? If the challenging of love lasts years, if it has problems, if it needs power to encounter hardships, I've got to tolerate and stay. Should encounter and have patience and go on the challenge. I use power of love as the protector for my uncontrollable heart and also, I want him to protect you 
دگرباره تو را در ساحت مقدس عشق از کف می دهم و به خدای خود که تنها نگهبان تو برای حضورت در این ساحت است، پناه می برم. اطمینان دارم نگهبان خوبی برگزیده ام. گهگداری چشمانم می سوزد و طاقت اشکهای بیشتر را ندارد. چه کنم. توانم بسیار کم است. مبارزه عشق اگر سالها به طول انجامد، اگر پیچ و خم فراوان دارد، اگر قدرت برابری با ناملایمات می خواهد، باید بود و تحمل کرد. باید کشید و صبور بود و مبارزه کرد. یاد خدا را نگهبان دل افسار گسیخته ام می کنم و هم، از او می خواهم تو را پاس بدارد .
 
  
 
 
If all my friends were
to jump off a bridge
I wouldn't jump with them
I'd be at the bottom to
catch them.

اگر تمام دوستام بخوان از یه پل رد بشن،
من با اونا عبور نخواهم کرد،
بلکه اون طرف پل خواهم بود برای کمک به اونا

 
 
 
 
 
Three things in life that never fail
True Love
Determination
Belief

سه چیز که هرگز شکست نمی خورد:
عشق حقیقی
اراده
اعتقاد

The nearer the soul is to God, the less its
since the point nearest the circle is subject to the least motion.. disturbances

هر چه روح به خدا نزدیکتر باشد، آشفتگی اش کمتر است
زیرا نزدیک ترین نقطه به مرکز دایره، کمترین تکان را دارد
 
 
 

 

 
All I ever wanted is in you
Love, laughter, a pillow for my fears.
I want to give and to be given to
So I might feel myself flow through the years

Alive in you, the wonder of my tears



تو تجلی تمام خواسته هایم هستی
عشق لبخند، بالینی برای اشکهایم
من می خواهم به تو دل دهم ودل بگیرم
احساس می کنم خودم در طول این سالها جاری بودم
زنده ام با تو، ای شگفتی ساز اشکهای من



:: بازدید از این مطلب : 375
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 28 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

دوستای گلم میخوام یه اتفاقی که تازگیها افتاد براتون بگم خواهشن نظرتونو بگین و اینکه چه برداشتی ازش میتونین داشته باشین خداییش هی تصمیم میگیرم اینترنت دیگه نیام ولی نمیشه حرفی نزدم ولی نمیخوام سکوت کنم : واقعیت اینه چند وقت پیش یه دفعه به دلم افتاد برای یه نفر کتاب بخرم 2 بار رفتم کتابفروشی چند تا از کتابهای وین دایر در نظرم بودولی چیزی دستگیرم نشد بلاخره رفتم و تو دلم گفتم مسوول کتابفروشی هر چی گفت اونو میخرم ازش پرسیدم اونم اومد به کمکم و از لای قفسه یه کتاب بهم داد به اسم بزرگترین فروشنده جهان این کتاب بر خلاف اسمش بیشتر یه کتاب فلسفی و خداشناسی وهستش واز حقایق زندگی میگه و یه کتاب هم گفتم هر کتابی که زود به ذهنم برسه میخرم یه دفعه کتاب حافظ اومد هر دو تا رو گرفتم و راهی منزل شدم بعد به اون زنگ زدم گفتم میخوام ببینمش و کتابها رو بدم ولی وقتی رفتم حافظ رو دادم و اون یکی یادم  رفت با خودم گفتم یه روز دیگه بهش خواهم داد حتی روز تولدش توی کیفم بود ولی بازم یادم رفت البته خیلی از حرفهام از یادم رفت وقتی رسیدم خونه کیفمو نگاه کردم نمیدونم چه حکمتی داشت چند روز بعد خودم خوندم جالب بود گفتم کاش اونم این کتاب رو خونده بود وقتی بهش اس ام اس زدم و راجع به کتاب گفتم اون عصبانی شد و ملامتم کرد و گفتش که جای یکی دیگه رو اشغال نکن  ولی آخه من بی هیچ قصد و غرضی براش کتاب گرفته بودم منظورش چی بود من مگه جای کسی رو اشغال کرده بودم؟من که جای خودمم یعنی چی؟ ولی اون دعوام کرد ،چه دلیلی میتونست داشته باشه ؟ بعدشم گفت آدم بی جنبه ای هستی من ناراحت شدم واشکم سرازیر شد و تو دلم گفتم خدایا تو تنها کسی هستی توی زندگیم که درکم میکنی خدا جونم دلم گرفته از این آدمها که همه چی رو یکطرفه میبینند و اصلا معلوم نیست برچه اساسی قضاوت هم میکنن یا ملامت میکنن  ولی به یه چیزی دلخوشم اینکه تنها خدا ندای قلب منو میشنوه به حرفهام گوش میکنه دعای صبح و شبم را میشنوه اینکه خدا با منه همین برام کافیه .

خدایا تو این روزهای محرم که همه برای مظلومیت امام حسین (ع) میگریند ازت میخوام به من دوستانی عطا کنی که مرا درک کنند و آنان را در پناه خود حفظ کنی .

خدایا ازت یاری میخوام و اینکه خودت پناهم باشی کافیه.

خدایا کمکم کن تا بهترین کارهارو انجام بدم و بی جهت مغرور نشوم .

خدایا به من بردباری و عدالت عطا فرما .

خدایا به من قلبی بخشنده و مهربان و خاطری آسوده عطا فرما که از کوره راههای زندگی بگذرم.

چکیده این کتاب ارزشمند:

مفهوم فداکاری انجام کاری خارق العاده نیست.

بهترین بخش زندگی انسان اعمال کوچکی مانند توجه و رسیدگی به دیگران هستند.

امروز را چنان زندگی میکنم که گویی آخرین روز حیات من است.

من با عشق به امروز سلام خواهم کرد.

دیگر هرگز منتظر و امیدوار نمیمانم تا فرصتها مرا در آغوش گیرند.

دعا کنید برام

خواهشن نظرتونو بهم بگین

یادتون نره ها.........



:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 21 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

 

حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود

افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند

و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬می‌گریند.

اگر در جامعه ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی هم فکر و هم علم خواهیم داشت و هم محبت هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت و هم دشمن شکنی و هم عشق به خدا...

حسین‏علیه السلام زنده جاویدی است كه هر سال، دوباره شهید می‏شود و همگان را به یاری جبهه حق زمان خود، دعوت می‏كند .

مقتدایان امام حسین‏ علیه السلام كسانى هستند كه از مایه جان خویش در راه خدا نثار مى‏كنند و به راستى حسین آموزگار بزرگی است كه هنر خوب مردن را در جان بى‏تاب انسان‏هاى عاشق، تزریق می كند

دکتر علی شریعتی

آری  درد امام حسین بی آبی و لب تشنگی نبود

و شهادت امام حسین از تشنگی و خصم دشمن نبود ،بلکه به خاطر بدبختی آن مردم بوده این روح حسین بود که تشنه جامهای لبیک مردم بوده وگرنه جسمش را همان هنگام که حجه الوداعش را در عرفات ناتمام گذاشت پاره پاره و مثله شده دیده بود و میدانست که میمیرد.

حسین تشنه آب نبود همچنان که عباس نبود. عباس جنگید تا جایی که دیگر بدنش جایی برای زخم خوردن نداشت. عباس تشنه اب نبود، تشنه اعتقادش بود .

به نظر من 2نگاه هستش به شهادت و پرواز و لبیک حسین که وارث ادم بود: یک نگاه احساسی حرکتی بوده شتاب زده و زود میرا. اما یک نگاه ذهنی و متفکر و متحرک است ، حسین تشنه لبیک همین نگاه بود. حسین تشنه اب نبود، تشنه شناخت بود. می خواست بداند ایا کسی خارج از ادای کلمات میفهمد عمق دعای عرفه را؟ کسی میفهمد چرا عرفات ناتمام ماند و به منا نرسید؟ کسی فهمید چرا حسین نه در منا که در نینوا به قربانگاه رفت و ثار الله شد؟ حسین تشنه اب نبود، تشنه لبیک بود

. حسین، رویش درخت عصیانی بود که از پستی این دنیای کوتاه تا ماورا سر برداشت . 

پرچم امام حسین،محرم اباعبدلله،عزاداری عاشورا،شهید کربلا،نینوا،لباس مشکی،imam hosein،karbala



:: بازدید از این مطلب : 267
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 19 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

 

دوستای گلم امروز 15/9/89 روز حسابدار هستش به عزیزترین دوستم و حسابدارها تبریک میگم همیشه موفق باشین

داراییهاتون روز افزون

بدهی هاتون کن فیکون

سرمایه تون شادی دلتون

سود زندگیتون سرشار

گردش وجه نقدتون بکام

گزارش اعمالتون مطلوب

روز حسابدار مبارک



:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

 

همسر من منحصر به فرد است

چون او قوی است او عاشق قدرت است و در آسمان اوج میگیرد او خیلی توانا هستش  و من به قوی بودن  او ایمان دارم.

من هم عاشق فعالیت هستم و کار میکنم ولی همه چیز در دست اوست و اداره امور خانواده به دست قوی و توانای او اداره میشه

او همیشه در تلاش هست.

او قادر به انجام هر کاری هست و هر کاری شروع کند یقین دارم موفق میشود.

من و او هیچ مسئله ای با هم نداریم و اگر مسئله کوچکی هم پیش بیاد او خودش راه حل رو پیدا میکنه چون او حلال مسائل هست.

من حتی سکوت او را دوست دارم چون میدانم که او نیاز به سکوت و آرامش دارد ، موقعی که او سکوت میکند من هم به احترامش سکوت میکنم

من میدانم که او دوست دارد بعضی اوقات رها شود و تنها خودش با دوستانش باشد یا مسافرت رود و یا به دیدار خانواده اش برود .

من از همسرم قدردانی میکنم و بابت تمام کارهای خوبی که برایم انجام میدهد از او سپاسگذارم.

من تمام توناییهای او را تایید میکنم او بهترین شوهر دنیاست .

من به او اعتماد کامل دارم و با اطمینان خاطر خیلی از کارها رو به او میسپارم.

همسر من ایمان دارد و مرا تشویق میکند.

همسر من عاشق تحصیل هست و من تشویقش میکنم که ادامه بدهد و آرامش را مهیا میکنم تا راحتتر تحصیل کند.

همسر من با هوش هست  و او توانایی استنباط و درک مفاهیم بالایی دارد.

من و همسرم رابطه عاطفی خیلی قو ی و جاودانه داریم.

همسر من منحصر به فرد هست  و من به او افتخار میکنم  من همدل ،همسفر، همسو و هماهنگ در این ماموریت و تمام اهداف و رسالتش  هستم



:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سحر

 


می خواهم به يک ساندويچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا يک رستوران پنج ستاره است.
می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم!
می خواهم زير يک درخت بلوط بزرگ بنشينم و با دوستانم بستنی بخورم .
می خواهم درون يک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم.
می خواهم به گذشته برگردم، وقتی همه چيز ساده بود، وقتی داشتم رنگها را، جدول ضرب را و شعرهای کودکانه را ياد می گرفتم، وقتی نمی دانستم که چه چيزهايي نمی دانم و هيچ اهميتی هم نمی دادم .
می خواهم فکر کنم که دنيا چقدر زيباست و همه راستگو و خوب هستند.
می خواهم ايمان داشته باشم که هر چيزی ممکن است و می خواهم که از پيچيدگيهای دنيا بی خبر باشم .
می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم،می خواهم به نيروی لبخند ايمان داشته باشم، به يک کلمه محبت آميز، به عدالت، به صلح، به فرشتگان، به باران، و به . . .
اين دسته چک من، کارت اعتباری و بقيه مدارک، مال شما.

نظر

نظر

نظر یادتون نره ها......



:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()